کد مطلب:134081 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:117

آیا حسین می دانست کشته می شود
این پرسش ممكن است برای بسیاری از خوانندگان پیش آید كه آیا حسین (ع) می دانست كشته می شود؟ اگر می دانست پس چرا از مدینه خارج شد و بسوی مكه و بالاخره عراق رهسپار گردید؟. در پاسخ پرسش اول جمعی كه بسیار سطحی و ناپخته فكر می كنند می گویند فرزند فاطمه سلام اللَّه علیها نمی دانست كه مآل كار او شهادت و كشته شدن است! او با شك و تردید از مدینه خارج گردید و مكه را هم انتخاب كرد به این علت كه آنجا بهترین مكانها برای نجات از حكومت استبدادی یزید و مصون ماندن از تعرض وی بوده است! اما با صراحت باید گفت كه این پاسخ با واقعیت هیچگونه تماسی ندارد. مطالعه ی دقیق حوادث و پیش آمدهائی كه از همان اولین برخورد آن حضرت با فرماندار مدینه روی داد و مكالمات و


گفتارها و نوشته هائی كه از آن بزرگوار از همان هنگام بجای ماند بخوبی نشان می دهد كه حسین بن علی (ع) نه تنها از شهادت و مآل كار خود كاملا آگاهی داشت،بلكه هدف و مقصد آن حضرت و سیاست خاصی كه برای رسیدن به آن هدف داشت باید تعقیب شود از همان ابتدای كار مشخص و روشن بود حسین (ع) با قاطعیت و تصمیم (نه با شك و تردید) بسوی آن هدف در حركت بود و هر عملی كه انجام می داد یا هر سخنی كه ایراد می فرمود در تعقیب از همان هدف و به پیروی از همان سیاست مشخص بوده است، چگونه حسین (ع) از شهادت خود آگاه نبود با آنكه خود به خاندان ابیطالب فرمود كه پیغمبر خدا به خوابم آمد و بمن گفت: «گویا ترا می بینم كه به زودی در خون خود غوطه ور هستی و در سرزمینی بنام كرب وبلا سرت را از پیكر شریفت جدا می سازند».

چگونه زاده ی زهرا از پایان كار آگاهی نداشت در حالی كه خود هنگام خروج از مدینه به ام سلمه فرمود: «من می دانم بكجا می روم و در چه نقطه ای به شهادت می رسم؟!»

دانشمندان بزرگ اسلامی نوشته اند كه هنگام خروج از مدینه، ام سلمه نزد وی آمد و عرضه داشت:

یا بنی لا تحزنی بخروجك الی العراق فانّی سمعت جدك یقول یقتل ولدی الحسین بارض العراق فی ارض یقال لها كربلا فقال لها یا اُماه و انا واللَّه أعلم ذلك و انّی مقتول لامحالة و لیس لی من هذا بد و انی واللَّه لا عرف الیوم الذی اقتل فیه و اعرف


من یقتلنی اعرف البقعة التی ادفن فیها و انی اعرف من یقتل من اهل بیتی و قرابتی و شیعتی.... [1] .

یعنی فرزندم با رفتن بسوی عراق مرا غمناك مساز زیرا من از جدت شنیدم كه می فرمود فرزند من حسین در سرزمین عراق كشته می شود- در محلی كه نام آن كربلا است حسین (ع) در پاسخ فرمود مادرم بخدا قسم من این حقیقت را می دانم و من حتماً كشته می شود (و از نظر مصالح حیاتی اسلام) برای من چاره ای جز انجام این كار نیست و سوگند بخدا می دانم در چه روز و به دست چه كسی كشته می شوم و بخوبی می شناسم آن مكانی را كه در آن دفن می گردم و می شناسم كسانی از دوستان و نزدیكانم كه با من به شهادت می رسند».

آری این شواهد قطعی و محكم سندهای زنده است برای اثبات این حقیقت كه حسین (ع) به خوبی از شهادت خود آگاه بود و پایان كار خویش را می دانست، راستی بسیار شگفت انگیز است!! چگونه به آن حضرت نسبت می دهند كه در انتخاب هدف و مقصد دچار تردید بوده!!! در حالیكه آن بزرگوار در همان اولین برخوردی كه با فرماندار مدینه داشت صریحاً به وی فرمود «كسی مانند من با فردی مانند یزید بیعت نخواهد كرد» و در پاسخ برادرش محمد حنفیه اظهار داشت:

«برادرم بخدا قسم اگر در جهان هیچ پناهگاه و مأمنی برای من نباشد باز هم با فرزند معاویه بیعت نمی كنم»،


آری حسین بن علی علیهماالسلام علت حركت و هدف مشخص خویش را بطور هم آهنگ در چند مورد روشن ساخت، هنگامی كه با مروان سخن می گوید و به حرفهای یاوه ای او كه وی را به بیعت با یزید دعوت می كند پاسخ می دهد و می فرماید: «بر اسلام دیگر سلام باد و باید با آن وداع نمود زیرا امت به زمامداری مانند یزید دچار گردیده».

و آنجا كه كنار قبر رسول خدا است، و ضمن مناجات با خداوند و استمداد از حضرتش عرضه می دارد «خدایا من امر بمعروف را دوست دارم و منكر را انكار می كنم با آن به نبرد برمی خیزم».

و باز در وصیت پر مغز و دل نشینی كه برای برادر ارجمندش محمد حنفیه- هنگام خروج از مدنیه- می نگارد، و در آنجا نوشته «... من از مدینه خارج می شوم به منظور اصلاح امت جدم، می خواهم امر بمعروف كنم و نهی از منكر نمایم....».

با توجه به این گفتارهای صریح آیا بازهم در این واقعیت می توان تردید كرد كه حسین (ع) از شهادت و پایان كار خود بخوبی آگاهی داشت و هم دارای هدفی مشخص و سیاستی روشن بوده است؟!


[1] بحارالانوار ج 10 صفحه ي 175 چاپ سنگي تهران سال 1301.